زیر آسمانهای جهان

یادداشتهایی از جنس سفر

زیر آسمانهای جهان

یادداشتهایی از جنس سفر

سفرنامه گرجستان قسمت سوم (به سوی باتومی)

تفلیس را با تمام زیباییهایش ترک می کنیم و به سمت گوری می رویم.رودخانه های پرآب و دشتهای حاصلخیز و سرسبز کل مسیر را پوشانیده است.جاده اتوبان است و بعد ازمدتها خودرویمان با دیدن یک جاده استاندارد دلی از عزا در می آورد.گوری با تفلیس 80 کیلومتر فاصله دارد و برای رفتن به آن باید از اتوبان خارج شد .
گوری زادگاه استالین رهبر فقید شوروی سابق می باشد.کسی که در زمان حکومتش پرده ای آهنین به دور شوروی کشیده بود .حالا سالها بعد از حکومت او دیدن موزه استالین و میراثی که برجای گذاشته بود جالب به نظر می رسید.

موزه استالین که در مرکز شهر واقع شده است را براحتی پیدا می کنیم.در ورودی آن مجسمه بزرگی از استالین که گویا قبلا در میدان مسکو قرار داشته است واقع شده است.در حیاط این موزه قطار استالین که معروف است با آن به ایران آمده است قرار گرفته است (البته نمی دانم آن موقع راه آهن ایران به شوروی متصل بوده است یانه)از وسایل شخصی استالین که بگذریم موزه پر است از عکس.عکسهای تاریخی از به قدرت رسیدن بلشویک ها ،حکومتداریشان،جنگ جهانی دوم و همچنین تصفیه های خونین و زندانهای مخوف و شکنجه گاههای آن زمان.برادری برابری حکومت کارگری در تمام عکسها موج میزند!!!.

قسمتی از موزه هم فیلمی در رابطه با همان موضوعات پخش می شد.البته متاسفانه همه توضیحات به زبان روسی بود که ضعف بزرگی برای یک موزه محسوب می شود.گوری را به سمت بندر پوتی ترک می کنیم.مسیر از شهر کوتایسی می گذرد ولی به علت کمبود وقت توقفی نداریم .در قسمتهایی از جاده کشاورزان محصولات خود را برای فروش عرضه کرده اند.یک سبد بزرگ سیب به قیمت 6 لاری.سیب هایشان خوش رنگ است و پر آب اما مزه سیبهای سمیرم خیلی بهتر است.
مسیر 325 کیلومتری تفلیس به پوتی حدودا 4 ساعت طول می کشد البته بدون احتساب توقف در گوری.قسمتهایی از جاده کوهستانی و جنگلی است وبسیار زیبا.قبل از رسیدن به پوتی جاده بسیار زیبایی است که محصور از درختان بسیار بلند است.گویی کیلومترها از مسیر را در تونلی سبز از درختان که بر جاده سایه افکنده اند طی می کنی.بعد از این تونل سبز رنگ به دریای سیاه می رسیم که از دور خودنمایی میکند.برای بار اول دیدن این دریا که مطابق نامش آبی تیره رنگ دارد هیجان انگیز است.
پوتی با تصوری که ما از یک بندرگاه مهم داشتیم بسیار متفاوت بود.یک بندر فرسوده با خانه های رنگ و رو رفته و متروک.
این یندر بعد از جدایی آبخازیا و عدم استفاده از سوخومی برای گرجستان خیلی مهم شده است .گشتی توی شهر می زنیم و در اسکله برای پرسیدن آدرس به راننده یک تریلر مراجعه می کنیم که از قضا ایرانی است.آن گونه که راننده می گوید بسیاری از مبادلات ایران و اروپا از این بندر انجام می شود و راننده های ایرانی زیادی به این بندر می آیند. راننده هم پیشنهاد می کند که به سمت باتومی برویم .
بیرون از پوتی در محل رسیدن رودخانه به دریای سیاه دلتای رود ماهیگیران به صید مشغولند.غروب نزدیک است و عکاسی از غروب خورسید در دریای سیاه را از دست نباید داد ،از یک جاده فرعی به کنار دریا می رویم.غروب خورشید در دریای سیاه بسیار با شکوه است و چشم نواز.
از پوتی تا باتومی حدودا 70 کیلومتر است .در این جاده ساحلی که از کنار دریای سیاه می گذرد ویلاهای بسیاری ساخته اند که گویا در تابستان توریستهای زیادی به اینجا می آیند.در کبالتی یکی از این ویلاها را برای شب اجاره می کنیم .خانم صاحب ویلا بعد از چانه زنی با 40 لاری آنجا را در اختیارمان قرار می دهد.ویلا تماما از چوب ساخته شده و قز و قز چوبها و ارکستر شبانه قورباغه ها خواب را از ما دریغ می کند.