زیر آسمانهای جهان

یادداشتهایی از جنس سفر

زیر آسمانهای جهان

یادداشتهایی از جنس سفر

سفرنامه گرجستان قسمت اول

خورشید در حال غروب بود که ارمنستان را ترک گفتیم و به مرز گرجستان رسیدیم .تشریفات مرزی خیلی سریعتر از آنکه فکر می کردیم سپری شد و بدون هیچ مشکلی وارد گرجستان شدیم .در گرجستان از ما بیمه هم طلب نکردند و برخلاف ارمنستان هیچ هزینه ای برای ورود خودرو دریافت نشد(البته این سفرنامه مربوط به زمانی است که هنوز ورود به گرجستان برای اتباع ایران به ویزا نیاز نداشت.).باران به شدت می بارید و در تاریکی شب به طرف تفلیس به راه افتادیم.جاده نسبتا خوب بود بر خلاف ارمنستان .و میشد سطح رفاه بالاتر گرجستان نسبت به ارمنستان را از بدو ورود تشخیص داد.تا تفلیس حدود یک ساعت راه بود.این مسیر یک ساعته را بی هیچ مشکلی طی کردیم تا به تفلیس این عروس شهر های قفقاز رسیدیم.   


 تفلیس شهری است که در کنار رودخانه متکواری یا کورا بنا شده است و به همین سبب نقشه آن فرمی کشیده دارد.مهمترین خیابان تفلیس که اکثر خدمات توریستی آنجا ارائه می شود خیابان روستاولی است.(روستاولی نام شاعری گرجی است که در اکثر شهرهای گرجستان خیابانی به نام او وجود دارد)ما هم به محض ورود به تفلیس سراغ این خیابان را گرفتیم.زبان گرجی زبانی است کاملا منحصر به فرد که لهجه ای خشن دارد.اکثر گرجیها هم فقط به این زبان مسلط هستند و از انگلیسی دست و پا شکسته ما سر در نمی آوردند.اسامی مناطق گرجستان هم خیلی عجیب و غریب است و تلفظ بسیار سختی دارند.اینجا بود که یکی از اشتباهات ما در این سفر رقم خورد.در نزدیکی تفلیس منطقه ای هست به اسم روستاوی که به علت تلفظ نزدیک آن با روستاولی  توسط راهنمایان گرجی به اشتباه  راهنمایی شدیم .هرچه می رفتیم نمی رسیدیم در صورتیکه طبق نقشه باید خیلی نزدیک تر می بود.این بود که بعد از طی مسیری اشتباه و هدر دادن بنزین 4000 تومانی به اشتباهمان پی بردیم و بازگشتیم.افراد عادی جز گرجی نمی دانستند.با یکی  از واسطه های ایرانی اجاره خانه در تفلیس تماس گرفته و مشکل راشرح دادیم.گوشی را هم به یک کارمند پمپ بنزین داده و با واسطه مسیر را پرسیدیم.شب ، شب یکشنبه بود شب رونق نایت کلاب ها و دیسکوهاو اهالی تفلیس به شب گردی مشغول . خیابانهای منتهی به مرکز شهر شلوغ بودند و همه جا پر از پلیس.چند تا از خیابانها را هم به طور موقت بسته بودند و برای ما که به شهر آشنا نبودیم  مسیر یابی خیلی سخت بود.به هر حال با هر مشکلی که بود به خیابان روستاولی و میدان آزادی تفلیس رسیدیم جایی که با واسطه ایرانی مان قرار داشتیم.دیر وقت بود به همین جهت به دومین پیشنهاد نسبتا مناسب او پاسخ مثبت دادیم .
میدان آزادی و خیابان روستاولی

جایی که ما برای اقامت گرفتیم یک هاستل بود در کنار خیابان شاردن.خیابان شاردن یکی از خیابانهای توریستی تفلیس است که سرتاسر آن سنگ فرش است و اطراف آن پر از کلوب و فروشگاههای صنایع دستی .این خیابان به اکثر مکانهای دیدنی تفلیس هم نزدیک است و پیاده میشود به آنها سر زد.
خیابان شاردن: 


شهر تفلیس به دو بخش تقسیم شده است: تفلیس قدیم و تفلیس جدید
مکانهای توریستی بیشتر در تفلیس قدیم هستند و  مغازه های تجاری و مراکز خرید و زندگی معمولی مردم در تفلیس جدید.شهر تفلیس شهری نه چندان اروپایی است که به سرعت در حال پیشرفت است و سرمایه گذاریهای زیادی در آن صورت می گیرد.این شهر دارای سه دریاچه است که یکی از انها قابل کشتیرانی است.این دریاچه ها و رود زیبای کورا که در نهایت به دریای خزر می ریزد جلوه ای استثنایی به این شهر داده است . عروس شهرهای قفقاز آنچنان دلربایی می کند که خود را به آغوش او میسپاریم و پیاده به راه می افتیم.
روز یکشنبه است و فرصت برای شرکت در مراسم کلیسا فراهم.اکثر مردم گرجستان مسیحی هستند و ارتدکس و کلیسا در بین آنان نفوذ قابل توجهی دارد. اما اینبار ما به کلیسای کاتولیک تفلیس رفتیم که تا حدودی برنامه شان با ارتدوکس ها متفاوت است.دور تا دور کلیسا قابهای از نقاشیهای قدیسین نصب شده بود و کشیش مشغول به جا آوردن مراسم.نیایش که با همخوانی جمع و نواختن ارگ همراه بود فضایی روحانی را ایجاد کرده بود.سعی کردیم برای آنکه تمرکز مومنان به هم نخورد با فاصله از مراسم فیلم بگیریم و خیلی نزدیک نشویم.کلیسا تقریبا پر بود و همه با خشوعی بسیار به نیایش مشغول بودند.در پایان مراسم همه یکی یکی به پیشگاه کشیش رفته و بعد از متبرک شدن از کلیسا خارج می شدند.
کلیسای کاتولیک تفلیس:


خیابان های تفلیس قدیم  بازدید کننده را به گذشته می برد.هر جا که می نگری بنای زیبایی را می بینی که معماریش از تاریخی باشکوه حکایت می کند.

تفلیس از جنگهای بیشمار حکایتها دارد از لشکر کشیهای شاه عباس و ویرانی کلیساها و قتل عام کشیشان تا حمله آغا محمد خان که نزد گرجیان به شدت منفور است.از شاه عباس اما یادگاری هایی هم به جا مانده است از جمله حمام های سولفور . حمامهایی با معماری ایرانی که بر روی چشمه های آب معدنی  گوگردی بنا شده اند.چندتایی از آنها بازسازی شده و به قیمت 20 تا 30 لاری مورد استفاده توریستهاست.
حمامهای سولفور:


کمی آنسوتر از حمامهای سولفور در انتهای دره ای به طول 200 متر به آبشار تفلیس بر می خوریم:


پارک حیدر علیف که تندیسی از او هم در آن قرار دارد در کنار حمامهای سولفور واقع است.در اطراف این پارک اکثرا آذری نشین هستند و از جامعه آذری های گرجستان.کمی آنسوتر مسجد دو محراب واقع است.در این مسجد که دو محراب دارد هم شیعه و هم سنی در کنار هم و مسالمت آمیز به برگزاری نماز می پردازند.این تحمل پذیری و مدارا در کشورهای اسلامی کمتر به چشم می خورد.کاش می امد روزی که هیچ کس به خاطر عقیده اش مورد تعرض قرار نمی گرفت.
در این مسجد با جوانی آشنا شدیم که پدر پدربزرگش تبریزی بود و  صد سال قبل به گرجستان آمده بود .با معجونی از زبانهای آذری و عربی و انگلیسی با او ارتباط برقرار کردیم .مکالمه بسیار جالب بود و از نظر استفاده از سه زبان خیلی خنده دار .در گرجستان جمعیت قابل توجهی آذری زندگی می کنند که بر خلاف گرجیها هنوز تعلقات فرهنگی خود با ایران را حفظ کرده اند .
تعدادی از دختران گرجی که گویا دانشجویان رشته ادیان دانشگاه تفلیس بودند هم به مسجد آمده بودند .از اسلام چیز زیادی نمی دانستند بیشتر حجاب برایشان جای سوال بود .اسم یکی از آنها مریم بود وقتی فهمید که اسم مادر من هم مریم است خوشحال شد.همه آنها برای ورود به مسجد روسری به سر کرده بودند.البته در کلیسا هم به سر کردن روسری نوعی احترام محسوب می شود. 

 مسجد دو محراب:





 

گرجستان کشوری است که پیروان ادیان مختلف در آن آزادی کامل دارند.در خیابان شاردن به کنیسه یهودیان برخوردیم مشغول عکاسی بودیم که یک ایرانی با سراسیمگی ما را به کنار کشید . -چه کار می کنید چرا از اینجا عکس می گیرید؟!  وقتی قیافه متعجب ما را دید توضیح داد که گویا چندی قبل یک ایرانی در مقابل کنیسه تصادف می کنه  و مقامات کنیسه به او مظنون شدن و خلاصه حسابی برای آن هم وطن داستان درست شده است.این بود که از رفتن به کنیسه منصرف شدیم و عکاسی را متوقف کردیم.البته بر اساس تجربه های قبلی معمولا یهودیان بر خلاف مسیحیان که آئین تبشیری دارند ،به پیروان آئینهای دیگر روی خوش نشان نمی دهند.چون قائل به تبلیغ دینشان نیستند و فقط  آئین یهود را برای کسانی که ریشه بنی اسرائیل دارند مجاز می دانند.  

رستوران ایرانی هزار و یک شب هم در خیابان شاردن پاتوقی است برای ایرانیها .خصوصا کسانی که به غذای ایرانی عادت دارند و دلشان برای غذای وطن تنگ شده.از آنجا ما چند جلد مجله مربوط به ایرانیهای گرجستان گرفتیم که خیلی به دردمان خورد.


در تفلیس استالین هنوز هم طرفدارانی دارد: 




یکی از صنایع دستی گرجی ها  عروسکها و گلهایی است که از جنس نمد می سازند.ظریف کاری آنهم با نمد خیلی جالبه!



ناری کالا:
ناری کالا یا نارین قلعه  یک دژ نظامی است که بر کل تفلیس مسلط است .این قلعه که بنا به نقلی توسط شاه عباس ساخته شده یا توسط او بازسازی و مورد استفاده قرار گرفته یکی از جاذبه های دیدنی تفلیس است که در شب نمایی بسیار زیبا دارد.اکنون در این قلعه کلیسایی دایر است با ناقوسهایی قدیمی .مسیر ماشین رو این قلعه  جاده ایست با شیب بسیار زیاد.البته تله کابین هم برای رفتن به آین قلعه دایر است که  از کنار پل دوستی شروع می شود و تا بالای قلعه امتداد می یابد.در کنار قلعه پارک بزرگی است که مجسمه مادر گرجستان در آن قرار دارد.مسیر خلوت و دنج این پارک محلی است برای عشاق جوان که دو به دو بی هیچ توجهی به اطراف سر در آغوش هم فرو برده اند و به راز و نیاز مشغول.
چشم انداز تفلیس از بالای ناری کالا بسیار دیدنی است.

تندیس مادر گرجستان:
در یک دست جام شراب برای پذیرایی از دوستان گرجستان و در دست دیگر شمشیر برای مقابله با دشمنان



تندیس شاه گرگاسالی:  
  

 


پل دوستی :
پلی بسیار زیبا با معماری خاص که تفلیس قدیم را به تفلیس جدید وصل می کند. 



کلیسای سامبا:
یکی از مهمترین اماکن تفلیس که همچون نگینی از تمامی شهر قابل دیدن است کلیسای سامبا است.این کلیسا از بزرگترین کلیساهای دنیا  و بزرگترین کلیسای شرق اروپاست.


این کلیسا به دست ایلیای دوم  اسقف اعظم کلیسای ارتدوکس گرجستان ساخته شده است.اکثر برنامه های مهم مذهبی در این کلیسا برگزار می شوند.مجموعه این کلیسا علاوه بر بنای اصلی شامل اقامتگاه اسقف اعظم برج ناقوس و فرهنگستان علوم دینی می باشد.در طبقه زیرین سالن بزرگی است که برای اجتماعات بزرگ مذهبی استفاده می شود.
اکثر گرجیها علاقه دارند مراسم تعمید کودکان و ازدواجشان را در این کلیسا برگزار کنند.خوشبختانه در زمانی که ما برای بازدید این کلیسا رفتیم یک مراسم عروسی در جریان بود.مراسم طولانی که توسط دو کشیش برگزار می شد و بیشتر به دعا خوانی کشیش و به سادگی هرچه تمام تر بود.
  

دورتادور کلیسا  پر از  نقوش برجسته طلایی از تمثال قدیسان مسیحی است.که مومنان در مقابل آنها تعظیم کرده و احترام می کنند.حتی در مقابل تمثال مسیح سجده می کنند که گویا این امر در بین سایر مسیحیان رایج نیست.

گنبد این کلیسا با ارتفاع 96 متر از نظر ارتفاع سومین گنبد کلیسای ارتدوکس دنیاست. 


  

در طبقه میانی نمایشگاهی از نقاشی های مذهبی بچه ها دائر بود. 

 

 

 
یکی از نکات جالبی که در آنجا دیدیم استفاده از سبزه عید بود که نمونه ای از حفظ رسوم ایرانی بود:



نمای سامبا در شب با نورپردازیهای زیبایش بسیار دیدنی است:

اااا

سفرنامه ارمنستان قسمت پنجم(پایان)

دریاچه سوان sevan:
نگین فیروزه ای ارمنستان ، یک دریاچه آب شیرین است که از جاذبه های مهم این کشور به شمار می رود.این دریاچه که در 60 کیلومتری شمال شرق ایروان واقع است در فصل تابستان پذیرای گردشگران زیادی است .جاده سوان بر خلاف جاده های جنوبی ارمنستان کیفیت بهتری دارد.نزدیک شهر سوان در این دریاچه شبه جزیره ای زیبا قرار دارد که بهترین محل برای بازدید است. 

در این شبه جزیره علاوه بر چشم انداز بسیار زیبای دریاچه بر بالای تپه ای مرتفع چند کلیسای قدیمی نیز وجود دارد که زیبایی را دوچندان ساخته اند.
مسیر دسترسی به کلیساها:


هنرمندی در حال فروش نقاشیهایش:

 
دستفروش های زیادی در کنار کلیساها بودند که انواع صنایع دستی ظروف عتیقه و سنگهای قیمتی را بفروش می رساندند فروشندگان به زبان فارسی وارد بودند و این نشان می داد که ایرانیهای زیادی به آنجا می آیند.فروشندگان از سنگ زیبایی می گویند که مختص این دریاچه است سنگی سپید رنگ ،شفاف که در نور به زیبایی می درخشد به نام سنگ مهتاب.انگشتری که از سنگ مهتاب نگین دارد به قیمت 3000 درام می خریم و خوشحال از یک یادگاری نفیس از سوان به سمت ساحل پائین می آییم.


هنرمندی سنگتراش در حال خلق یک اثر


وقتی پایین آمدیم وقت نهار بود و ماهم خسته از پله نوردی.در دریاچه سوان ماهی بسیار معروفی صید می شود به نام ایشخان(شاهزاده).این ماهی در اکثر رستورانهای آنجا پیدا می شود.به رستورانی رفتیم و کباب ایشخان سفارش دادیم . خانمی که کارگر آنجا بود فارسی می دانست و درباره نحوه کباب کردن و طبخ خوراک ایشخان توضیحاتی داد.من معمولا از خوراکهای دریایی خوشم نمی اید اما ایشخان واقعا ماهی لذیذی بود.



سفر در ارمنستان دارد به ساعتهای پایانی اش نزدیک می شود و ما زمان کمی داریم .به سمت دلیجان می رویم .دلیجان منطقه ای است جنگلی و ییلاقی که به سوئیس کوچک معروف است .شهر کوچک دلیجان در تابستان هوایی معتدل و خنک دارد که در کنار جنگلهای بکر طبیعی میعاد گاه بسیاری از طبیعتگردان است.از سوان که راه افتادیم باران شدیدی باریدن گرفت و جاده مه آلود شد.متاسفانه به علت باران شدید و کمبود زمان نتوانستیم از زیباییهای دلیجان استفاده کنیم و به سمت مرز گرجستان راه افتادیم.

از دلیجان که بیرون می آییم  از شدت مه و باران کاسته می شود.جاده همچنان جنگلی و زیباست.وارد جاده ای جنگلی و فرعی می شویم تا به تالاب زیبایی که در نقشه مشخص شده است برسیم.مسیر زیبایی است صدای پرندگان با زمزمه نسیم و شاخ وبرگ درختان در هم آمیخته است.مسیر خاکی است و پیشروی به کندی انجام می شود.به همین دلیل از ادامه مسیر منصرف میشویم.تا مرز گرجستان جاده ای مرزی و ناآشنا در پیش داریم که نباید ریسک کرد.


مسیر لحظه به لحظه دلبری بیشتری می کند اما افسوس که وقت کم داریم :


دریاچه ای زیبا در مسیر در کنار مرز آذربایجان:

در راه به روستاهایی برخوردیم که کاملا خالی از سکنه شده بود.این خانه ها مربوط به آذریهایی بود که به علت جنگ با ارمنستان مجبور به ترک خانه های خود شده بودند .هیولای جنگ متاسفانه منجر به آوارگی آنها از روستاهایشان شده بود.
در نویمبریان باک خودرو را پر کردیم چرا که بنزین در گرجستان اندکی گرانتر است .روز به انتهای خودش رسیده بود که به مرز رسیدیم و ارمنستان را با تمام زیبائیهای تاریخی و چشم اندازهای طبیعی اش بدرود گفتیم و وارد گرجستان شدیم.
از سوان تا Haghtanak مرز گرجستان حدودا 140 کیلومتر است که به ترتیب باید از شهرهای زیر گذر کرد:
sevan-delijan-ijevan-noyemberyan-Haghtanak

سفرنامه ارمنستان قسمت چهارم

در ایروان قدیم 7 مسجد وجود داشته است که بعد از انقلاب کمونیستی همه آنها از بین رفته اند تنها مسجد باقی مانده مسجد کبود ایروان است که در 1765 میلادی  توسط حسینعلی خان جهانسوز والی وقت ایروان ساخته شده است.این مسجد که در زمان شوروی سابق به عنوان موزه استفاده می شد بافت قدیمی خود را حفظ کرده و بعد از فروپاشی شوروی به سفارت ایران تحویل شده است.این مسجد بسیار زیبا یک گنبد به ارتفاع بیست متر و یک مناره 24 متری دارد.در این مسجد که بیشتر پاتوق ایرانیان مسلمان است زبان فارسی به صورت آزاد آموزش داده می شود .همچنین کتابخانه و نمایشگاه عکس به صورت دائمی در آن برقرار است.



خانمی ارمنی که فارسی هم بلد نبود به عنوان کتابدار آنجا مشغول بود .دانشجوی ایرانی که آنجا بود می گفت بعد از گرانی دلار اکثر دانشجویان ایرانی به ایران برگشته اند و دیگر زندگی در ایروان برایشان صرف نمی کند.جمعیت ایرانیان در ارمنستان بیشتر دانشجویان و فعالین اقتصادی هستند که اکثرا در تجارت یا خدمات توریستی فعالیت دارند.ارمنستان به علت اینکه با اذربایجان و ترکیه رابطه خوبی ندارد به شدت وابسته به گرجستان و ایران است.و به علت این موقعیت جغرافیایی و رابطه حسنه ای که بین دولت ارمنستان و ایران است برای کالاهای ایرانی بازار مناسبی است.
بعد از مسجد به گشت زنی در خیابانهای ایروان پرداختیم.هر کجای ایروان که نگاه کنی درختان قدیمی و سرسبز سر برافراشته اند و ایروان به یک باغ شهر بزرگ می ماند که مناسب است برای ساعتها قدم زدن و تمرکز. خیابانهای منتهی به هراپاراک شلوغ تر و توریستی تر هستند.و اکثر نقاط دیدنی در آنها واقع است.فروشگاههای صنایع دستی موزه ها ساختمان اپرا و فروشگاههای بزرگ و... .قیمتها آنقدر گران بود که از خرید منصرف شدیم.
در یکی از خیابانها دو جوان ایرانی و یک استرالیایی مشغول نوازندگی بودند.جوان ایرانی شروع به خواندن آهنگهای ایرانی کرد که مورد تشویق حضار قرار گرفت.
نوازنده استرالیایی هم  ساز بومیان استرالیا دیجریدو را می نواخت که برایم خیلی  جالب بود و از نزدیک ندیده بودم.


در نزدیکی هراپراک زنی دست فروش یک نوع آبنبات محلی به فروش می رساند .

قسمت داخلی این آب نبات از سیب طبیعی درست شده بود که روی آن را با پوسته سختی از جنس آب نبات پوشانده بودند:

رانندگی در خیابانهای ایروان تجربه جالبی است.هنگام رانندگی در این شهر باید کاملا به کف خیابان توجه کرد .نزدیکی تقاطعها خطوط ممتد در کف خیابان کشیده شده است که عبور از آنها جریمه سنگینی دارد.به همین جهت باید از 500 متری تقاطعها مسیر خود را انتخاب کرده تا دچار مشکل نشویم.این برای کسانی که خیابانها و  تقاطعها را به خوبی نمی شناسند خیلی مشکل است.
در ایروان از ترافیک های سرسام آور خبری نیست و خودروهای مدل بالا در کنار لاداهای قدیمی روسی به آرامی در ترددند.
جای پارک هم به راحتی پیدا می شود.در بعضی جاها  500 تا 1000 درام به عنوان هزینه پارکینگ دریافت می شود که خیلی مناسب است.در کل برای کسانی که به قصد دیدن جاذبه های تاریخی و طبیعی به ارمنستان سفر می کنند ،سفر با خودروی شخصی بسیار مقرون به صرفه و راحت است.

سفرنامه ارمنستان قسمت سوم

ارمنستان اولین کشوری بود که آئین مسیح را پذیرفت  گریگور لوساگوریچ  مقدس پس از مدتها کشمکش با تیرداد حاکم اشکانی ارمنستان او را متقاعد به پذیرش آئین مسیح کرد و این مایه افتخار ارامنه است.به همین جهت  کلیساهای قدیمی که هر کدام تاریخی کهن را در خود نهان دارند، از مهمترین جاذبه های ارمنستان هستند و در سراسر این کشور به چشم می خورد.
ارمنی ها شاخه ای از فرق مسیحیت هستند که با ارتدوکس ها خیلی نزدیک هستند.تفاوت عمده آنها با کاتولیکها این است که پاپ را قبول ندارند و تابع کلیسای جامع اچمیادزین و رهبر آن که به کاتولیکوس معروف است ،هستند.آنها جنبه بشری برای مسیح قائل نیستند و معتقدند که بشریت مسیح در الوهیت او مستحیل شده است.
در 20 کیلومتری جنوب غربی ایروان به شهر اچمیادزین می رویم.اچمیادزین به معنی محل ظهور پسر ،شهریست که پایتخت مذهبی ارامنه محسوب می شود.و معروف است که مسیح در این شهر ظهور کرده و کلیسای اصلی این شهر را در همان مکان ساخته اند. 

طلاب مذهبی با لباسهای مشکی و ریشهای بلند شباهت زیادی به طلاب حوزه های علمیه قم دارند.در این شهر چندین کلیسای تاریخی و بسیار زیبا وجود دارد.
کلیسای ریپسیمه مقدس


کلیسای سانتا ماریا

کلیسای جامع اچمیادزین

کلیسای اصلی اچمیادزین



محل ظهور مسیح که ارامنه برای تبرک در مقابلش زانو می زنند و جایگاه را می بوسند:


 اچمیادزین شهر کلیساهای رنگارنگ را بدرود می گوییم و رهسپار صومعه گیقارد می شویم
گیقارد،گقاردgeghard
این صومعه معروف که در دل کوه ساخته شده در دره زیبائی در 38 کیلومتری ایروان قرار دارد. این اثر باستانی متعلق به قرون دوازدهم و سیزدهم میلادی است. گقارد مجموعه ای متشکل از کلیسای اصلی سرسرا و دوکلیسای کوچک بهمراه سنگ قبرهای منقش است که در میان صخره ها جای گرفته اند و از این جهت آنرا از سایر کلیساها متمایز میسازد.
انعکاس صدا بمدت 30 تا 40 ثانیه در این مکان باقی میماند . این رازی است که تا کنون پوشیده مانده است.
در داخل این کلیسا چشمه ای با آبی گوارا می جوشد.
صومعه گیقارد نزد ارامنه بسیار مقدس است و مشهور است که نیزه ای که مسیح با ان زخمی شده بوده است در اینجا نگهداری می شده.ارامنه از راههای دور به این مکان می آیند تا ضمن زیارت صومعه و کلیسا ،با پرداخت اعانه ، توسط اسقف این مجموعه طی مراسمی متبرک گردند. صومعه سنگی که قسمتهایی از آن در دل کوه کنده شده است دارای جایگاهی است برای قربانی کردن و در بیرون آن درختانی مقدس است که ارامنه برای برآورده شدن حاجاتشون قسمتی از لباسشان را به آن گره می زنند.
غلامحسین ساعدی در عزاداران بیل حکایت مردمی را روایت می کند که پس از پیدا کردن یک جسم ناشناس فلزی به گمان اینکه این ضریح امامزاده است آنرا به روستا می برند و برآن دخیل می بندند.
میل به مقدس سازی در بین عوام و تقویت آن از سوی متولیان این اماکن در تمامی دینها کما بیش وجود دارد.چراکه در طول تاریخ همیشه عده ای هستند که از احساسات مذهبی مردم برای منافع مادی خود سوءاستفاده کنند.



اسقف صومعه در مراسم متبرک کردن :
ظاهرا حضور ما باعث شده بود که آرامش معنوی محیط به هم بخورد.دستیار اسقف با برخوردی خشن نسبت به حضور ما در انجا اعتراض کرد.


مردی از اوکراین که برای تبرک از خون قربانی بر پیشانیش صلیب کشیده است

در این صومعه در دل کوه سالها راهبان در دخمه ای به مساحت یک متر مربع به عبادت مشغول بوده اند.

بیرون از صومعه در کنار رود خانه درختهای مخصوصی بود که به قصد حاجت به آن دخیل می بستند و اینجا مسیحیت با فرهنگ مشرق زمین در آمیخته است.این درختها که در ایران خودمان هم فراوان دیده می شود بیانگر آن است که خرافات مرز نمی شناسد. 



معبد گارنیGARNI:
این معبد که در مسیر گیقارد قرار دارد بازمانده ایست از دوران مهر پرستی.بعد پذیرفتن آئین مسیحیت در ارمنستان کشیشان مسیحی  به ازبین بردن کلیه آثار ادیان دیگر اقدام نمودند و بر بازمانده معابد ادیان دیگر کلیساها ساخته شدند.اما معبد گارنی به طرز عجیبی باقی مانده است که علتش را نفهمیدم .گارنی معبدی است بسیار قدیمی و زیبا که بازساری شده است و بر چشم اندازی بسیار زیبا بنا شده .دره ای که گارنی مشرف برآن است از شکارگاههای معروف ارمنستان بوده است.این معبد بسیار شبیه معبد پارتنون یونان می باشد.
چشم انداز رودخانه و کوه و تاریخ در گارنی معجونی از زیبایی طبیعی و تاریخی را پدید آورده است که محسور کننده است.در مقابل ورودی یک خواننده محلی بود که سی دی آهنگهای خود را به فروش می رسانید.سر ستونهای که از سنگ تراشیده شده بود به همراه دیواره های عظیم حکایت از شکوهی باستانی داشت که روزگاری این معبد از آن برخوردار بوده است.دیوارها به صورت خشکه چین بودند و در کنار معبد بقایای یک حمام بود که منسوب به خواهر تیرداد سوم است و کاشیکاریهای زیبایی دارد.هوای خوب  و نسیم خنک کوهستانی و روستایی تمیز و مردمانی مهربان خاطره ای فراموش نشدنی را در ذهنمان ثبت کرد.
اینهم عکسهایی از گارنی:





ا

سفرنامه ارمنستان قسمت دوم

ساعت 10 شب به ایروان  یا به قول ارمنیها یروان رسیدیم . میدان هراپاراک با شکوه هرچه تمام تر خود نمایی می کرد .برنامه ارکسترشبانه به همراه رقص فواره ها استقبال بی نظیری را رقم زد.هراپاراک در شب شگفت انگیز بود و فراتر از تصور . اصلی ترین میدان ایروان که همه راهها در این شهر (خصوصا برای توریستها)به آن ختم می شود. کسانی که را که در زمینه اجاره آپارتمان و سوئیت و خدمات رسانی به توریستها فعالیت دارند را در اینجا می توان پیدا کرد.ما قبل از شروع سفر با چند واسطه صحبتهای مقدماتی را کرده بودیم و با دیدن عکس سوئیتها چند جای نسبتا خوب را زیر سر داشتیم.اما در هراپاراک با توجه به خلوتی آن ایام موردهای مناسبتری پیدا می شد.ما توانستیم یک سوئیت دو خوابه نسبتا شیک را با شبی 20 دلار بگیریم که قیمتی استثنایی محسوب می شد. 

هراپاراک در روز:

ارمنستان کشور مجسمه هاست.حتی در روستاها با تندیسهایی بسیار زیبا مواجه می شوی.مجسمه هایی از سنگ و سرشار از احساس هنرمندانه.
نسل کشی ارامنه به عنوان مهمترین اتفاقی که در صد سال اخیر برای ارامنه اتفاق افتاده تاثیر زیادی بر فرهنگ و هنر آنان داشته است.
مجسمه ای زیبا از مادری که مورد هجوم قرار گرفته است.ترس و وحشت و اضطراب به خوبی در چهره کودک و مادر مشخص است.

بنای یادبود نسل کشی ارامنه:


کاجهایی که مقامات کشورهای مختلف به یادبود قربانیان کاشته اند .در تابلویی کنار کاجها نام  شخص و تاریخ کاشت درخت ذکر شده است.

آتشی که به یادبود قربانیان همیشه روشن است:

 


ارمنستان غیر از مجسمه های زیبا کشور معماریهای باشکوه نیز هست.اگر از معماری ساختمانهای مسکونی شهرها که تحت تاثیر الگوی شوروی سابق بسیار ساده و بی روح است بگذریم معماری اماکن عمومی و کلیساها بسیار زیبا و منحصر به فرد است.یکی از زیباترین بناهای مدرن ارمنستان هامالیر است که از منحصر به فرد ترین آثار معماری در ارمنستان به شمار میرود و به دستور گارن دمیرچیان دبیر وقت حزب کمونیست ساخته شده است .طراح این بنا عقابی را تجسم کرده که میخواهد از زمین برخیزد و در حال باز کردن بالهایش است. این مجموعه بزرگ محل اجرای نمایشگاههای بین المللی، مسابقات ورزشی وکنسرت های مختلف میباشد و از مهمترین امکانات این مجموعه پیست پاتیناژ (رقص روی یخ ) است که در طول سال قابل استفاده عموم می باشد.


 




یکی دیگر از بناهای جالب توجه ایروان کاسکاد است .این بنا که حدود پانصد پله دارد در دهه 70 میلادی ساخته شده است دارای طبقات مختلفی است که در هر طبقه مجسمه ها و آبشار های زیبا خودنمایی می کند.

 
طبقه عشق در کاسکاد یا به قول ایرانیها هزار پله:

پس از صعود به عرشه هزارپله، می توان با پیاده روی به پارک پیروزی "Haghtanak" و منطقه مجسمه "مادر ارمنستان" و موزه دفاع ارمنستان در کنار مجسمه مادر  ارمنستان رفت.ارامنه روز پیروزی در جنگ جهانی دوم را در این پارک جشن می گیرند و به یادبود سربازان ارمنی دسته گل آورده و گروههای موسیقی مختلف به اجرای کنسرت می پردازند.از خوش شانسی ما توانستیم در مراسم روز پیروزی شرکت کنیم که خیلی جالب بود.

ایروان در دامنه کوه آرارات واقع شده است .اینهم نمایی بسیار زیبا از آرارات و چشم اندازی از ایروان از فراز پارک پیروزی :


در پائین کاسکاد هم ساختمان اپرای ارمنستان واقع شده که آن نیز به نوبه خود از شاهکارهای معماری ارمنستان است که به معماری الکساندر تومانیان در سال 1931 ساخته شده است.این بنا به ادعای خود ارامنه جزو 10 سالن اپرای برتر دنیا به شمار می رود.اصولا ارامنه به موسیقی زیاد اهمیت می دهند و در خانه اکثر آنها پیانو وجود دارد.
نمایی از ساختمان اپرا از فراز کاسکاد: