زیر آسمانهای جهان

یادداشتهایی از جنس سفر

زیر آسمانهای جهان

یادداشتهایی از جنس سفر

سفرنامه گرجستان قسمت اول

خورشید در حال غروب بود که ارمنستان را ترک گفتیم و به مرز گرجستان رسیدیم .تشریفات مرزی خیلی سریعتر از آنکه فکر می کردیم سپری شد و بدون هیچ مشکلی وارد گرجستان شدیم .در گرجستان از ما بیمه هم طلب نکردند و برخلاف ارمنستان هیچ هزینه ای برای ورود خودرو دریافت نشد(البته این سفرنامه مربوط به زمانی است که هنوز ورود به گرجستان برای اتباع ایران به ویزا نیاز نداشت.).باران به شدت می بارید و در تاریکی شب به طرف تفلیس به راه افتادیم.جاده نسبتا خوب بود بر خلاف ارمنستان .و میشد سطح رفاه بالاتر گرجستان نسبت به ارمنستان را از بدو ورود تشخیص داد.تا تفلیس حدود یک ساعت راه بود.این مسیر یک ساعته را بی هیچ مشکلی طی کردیم تا به تفلیس این عروس شهر های قفقاز رسیدیم.   


 تفلیس شهری است که در کنار رودخانه متکواری یا کورا بنا شده است و به همین سبب نقشه آن فرمی کشیده دارد.مهمترین خیابان تفلیس که اکثر خدمات توریستی آنجا ارائه می شود خیابان روستاولی است.(روستاولی نام شاعری گرجی است که در اکثر شهرهای گرجستان خیابانی به نام او وجود دارد)ما هم به محض ورود به تفلیس سراغ این خیابان را گرفتیم.زبان گرجی زبانی است کاملا منحصر به فرد که لهجه ای خشن دارد.اکثر گرجیها هم فقط به این زبان مسلط هستند و از انگلیسی دست و پا شکسته ما سر در نمی آوردند.اسامی مناطق گرجستان هم خیلی عجیب و غریب است و تلفظ بسیار سختی دارند.اینجا بود که یکی از اشتباهات ما در این سفر رقم خورد.در نزدیکی تفلیس منطقه ای هست به اسم روستاوی که به علت تلفظ نزدیک آن با روستاولی  توسط راهنمایان گرجی به اشتباه  راهنمایی شدیم .هرچه می رفتیم نمی رسیدیم در صورتیکه طبق نقشه باید خیلی نزدیک تر می بود.این بود که بعد از طی مسیری اشتباه و هدر دادن بنزین 4000 تومانی به اشتباهمان پی بردیم و بازگشتیم.افراد عادی جز گرجی نمی دانستند.با یکی  از واسطه های ایرانی اجاره خانه در تفلیس تماس گرفته و مشکل راشرح دادیم.گوشی را هم به یک کارمند پمپ بنزین داده و با واسطه مسیر را پرسیدیم.شب ، شب یکشنبه بود شب رونق نایت کلاب ها و دیسکوهاو اهالی تفلیس به شب گردی مشغول . خیابانهای منتهی به مرکز شهر شلوغ بودند و همه جا پر از پلیس.چند تا از خیابانها را هم به طور موقت بسته بودند و برای ما که به شهر آشنا نبودیم  مسیر یابی خیلی سخت بود.به هر حال با هر مشکلی که بود به خیابان روستاولی و میدان آزادی تفلیس رسیدیم جایی که با واسطه ایرانی مان قرار داشتیم.دیر وقت بود به همین جهت به دومین پیشنهاد نسبتا مناسب او پاسخ مثبت دادیم .
میدان آزادی و خیابان روستاولی

جایی که ما برای اقامت گرفتیم یک هاستل بود در کنار خیابان شاردن.خیابان شاردن یکی از خیابانهای توریستی تفلیس است که سرتاسر آن سنگ فرش است و اطراف آن پر از کلوب و فروشگاههای صنایع دستی .این خیابان به اکثر مکانهای دیدنی تفلیس هم نزدیک است و پیاده میشود به آنها سر زد.
خیابان شاردن: 


شهر تفلیس به دو بخش تقسیم شده است: تفلیس قدیم و تفلیس جدید
مکانهای توریستی بیشتر در تفلیس قدیم هستند و  مغازه های تجاری و مراکز خرید و زندگی معمولی مردم در تفلیس جدید.شهر تفلیس شهری نه چندان اروپایی است که به سرعت در حال پیشرفت است و سرمایه گذاریهای زیادی در آن صورت می گیرد.این شهر دارای سه دریاچه است که یکی از انها قابل کشتیرانی است.این دریاچه ها و رود زیبای کورا که در نهایت به دریای خزر می ریزد جلوه ای استثنایی به این شهر داده است . عروس شهرهای قفقاز آنچنان دلربایی می کند که خود را به آغوش او میسپاریم و پیاده به راه می افتیم.
روز یکشنبه است و فرصت برای شرکت در مراسم کلیسا فراهم.اکثر مردم گرجستان مسیحی هستند و ارتدکس و کلیسا در بین آنان نفوذ قابل توجهی دارد. اما اینبار ما به کلیسای کاتولیک تفلیس رفتیم که تا حدودی برنامه شان با ارتدوکس ها متفاوت است.دور تا دور کلیسا قابهای از نقاشیهای قدیسین نصب شده بود و کشیش مشغول به جا آوردن مراسم.نیایش که با همخوانی جمع و نواختن ارگ همراه بود فضایی روحانی را ایجاد کرده بود.سعی کردیم برای آنکه تمرکز مومنان به هم نخورد با فاصله از مراسم فیلم بگیریم و خیلی نزدیک نشویم.کلیسا تقریبا پر بود و همه با خشوعی بسیار به نیایش مشغول بودند.در پایان مراسم همه یکی یکی به پیشگاه کشیش رفته و بعد از متبرک شدن از کلیسا خارج می شدند.
کلیسای کاتولیک تفلیس:


خیابان های تفلیس قدیم  بازدید کننده را به گذشته می برد.هر جا که می نگری بنای زیبایی را می بینی که معماریش از تاریخی باشکوه حکایت می کند.

تفلیس از جنگهای بیشمار حکایتها دارد از لشکر کشیهای شاه عباس و ویرانی کلیساها و قتل عام کشیشان تا حمله آغا محمد خان که نزد گرجیان به شدت منفور است.از شاه عباس اما یادگاری هایی هم به جا مانده است از جمله حمام های سولفور . حمامهایی با معماری ایرانی که بر روی چشمه های آب معدنی  گوگردی بنا شده اند.چندتایی از آنها بازسازی شده و به قیمت 20 تا 30 لاری مورد استفاده توریستهاست.
حمامهای سولفور:


کمی آنسوتر از حمامهای سولفور در انتهای دره ای به طول 200 متر به آبشار تفلیس بر می خوریم:


پارک حیدر علیف که تندیسی از او هم در آن قرار دارد در کنار حمامهای سولفور واقع است.در اطراف این پارک اکثرا آذری نشین هستند و از جامعه آذری های گرجستان.کمی آنسوتر مسجد دو محراب واقع است.در این مسجد که دو محراب دارد هم شیعه و هم سنی در کنار هم و مسالمت آمیز به برگزاری نماز می پردازند.این تحمل پذیری و مدارا در کشورهای اسلامی کمتر به چشم می خورد.کاش می امد روزی که هیچ کس به خاطر عقیده اش مورد تعرض قرار نمی گرفت.
در این مسجد با جوانی آشنا شدیم که پدر پدربزرگش تبریزی بود و  صد سال قبل به گرجستان آمده بود .با معجونی از زبانهای آذری و عربی و انگلیسی با او ارتباط برقرار کردیم .مکالمه بسیار جالب بود و از نظر استفاده از سه زبان خیلی خنده دار .در گرجستان جمعیت قابل توجهی آذری زندگی می کنند که بر خلاف گرجیها هنوز تعلقات فرهنگی خود با ایران را حفظ کرده اند .
تعدادی از دختران گرجی که گویا دانشجویان رشته ادیان دانشگاه تفلیس بودند هم به مسجد آمده بودند .از اسلام چیز زیادی نمی دانستند بیشتر حجاب برایشان جای سوال بود .اسم یکی از آنها مریم بود وقتی فهمید که اسم مادر من هم مریم است خوشحال شد.همه آنها برای ورود به مسجد روسری به سر کرده بودند.البته در کلیسا هم به سر کردن روسری نوعی احترام محسوب می شود. 

 مسجد دو محراب:





 

گرجستان کشوری است که پیروان ادیان مختلف در آن آزادی کامل دارند.در خیابان شاردن به کنیسه یهودیان برخوردیم مشغول عکاسی بودیم که یک ایرانی با سراسیمگی ما را به کنار کشید . -چه کار می کنید چرا از اینجا عکس می گیرید؟!  وقتی قیافه متعجب ما را دید توضیح داد که گویا چندی قبل یک ایرانی در مقابل کنیسه تصادف می کنه  و مقامات کنیسه به او مظنون شدن و خلاصه حسابی برای آن هم وطن داستان درست شده است.این بود که از رفتن به کنیسه منصرف شدیم و عکاسی را متوقف کردیم.البته بر اساس تجربه های قبلی معمولا یهودیان بر خلاف مسیحیان که آئین تبشیری دارند ،به پیروان آئینهای دیگر روی خوش نشان نمی دهند.چون قائل به تبلیغ دینشان نیستند و فقط  آئین یهود را برای کسانی که ریشه بنی اسرائیل دارند مجاز می دانند.  

رستوران ایرانی هزار و یک شب هم در خیابان شاردن پاتوقی است برای ایرانیها .خصوصا کسانی که به غذای ایرانی عادت دارند و دلشان برای غذای وطن تنگ شده.از آنجا ما چند جلد مجله مربوط به ایرانیهای گرجستان گرفتیم که خیلی به دردمان خورد.


در تفلیس استالین هنوز هم طرفدارانی دارد: 




یکی از صنایع دستی گرجی ها  عروسکها و گلهایی است که از جنس نمد می سازند.ظریف کاری آنهم با نمد خیلی جالبه!



ناری کالا:
ناری کالا یا نارین قلعه  یک دژ نظامی است که بر کل تفلیس مسلط است .این قلعه که بنا به نقلی توسط شاه عباس ساخته شده یا توسط او بازسازی و مورد استفاده قرار گرفته یکی از جاذبه های دیدنی تفلیس است که در شب نمایی بسیار زیبا دارد.اکنون در این قلعه کلیسایی دایر است با ناقوسهایی قدیمی .مسیر ماشین رو این قلعه  جاده ایست با شیب بسیار زیاد.البته تله کابین هم برای رفتن به آین قلعه دایر است که  از کنار پل دوستی شروع می شود و تا بالای قلعه امتداد می یابد.در کنار قلعه پارک بزرگی است که مجسمه مادر گرجستان در آن قرار دارد.مسیر خلوت و دنج این پارک محلی است برای عشاق جوان که دو به دو بی هیچ توجهی به اطراف سر در آغوش هم فرو برده اند و به راز و نیاز مشغول.
چشم انداز تفلیس از بالای ناری کالا بسیار دیدنی است.

تندیس مادر گرجستان:
در یک دست جام شراب برای پذیرایی از دوستان گرجستان و در دست دیگر شمشیر برای مقابله با دشمنان



تندیس شاه گرگاسالی:  
  

 


پل دوستی :
پلی بسیار زیبا با معماری خاص که تفلیس قدیم را به تفلیس جدید وصل می کند. 



کلیسای سامبا:
یکی از مهمترین اماکن تفلیس که همچون نگینی از تمامی شهر قابل دیدن است کلیسای سامبا است.این کلیسا از بزرگترین کلیساهای دنیا  و بزرگترین کلیسای شرق اروپاست.


این کلیسا به دست ایلیای دوم  اسقف اعظم کلیسای ارتدوکس گرجستان ساخته شده است.اکثر برنامه های مهم مذهبی در این کلیسا برگزار می شوند.مجموعه این کلیسا علاوه بر بنای اصلی شامل اقامتگاه اسقف اعظم برج ناقوس و فرهنگستان علوم دینی می باشد.در طبقه زیرین سالن بزرگی است که برای اجتماعات بزرگ مذهبی استفاده می شود.
اکثر گرجیها علاقه دارند مراسم تعمید کودکان و ازدواجشان را در این کلیسا برگزار کنند.خوشبختانه در زمانی که ما برای بازدید این کلیسا رفتیم یک مراسم عروسی در جریان بود.مراسم طولانی که توسط دو کشیش برگزار می شد و بیشتر به دعا خوانی کشیش و به سادگی هرچه تمام تر بود.
  

دورتادور کلیسا  پر از  نقوش برجسته طلایی از تمثال قدیسان مسیحی است.که مومنان در مقابل آنها تعظیم کرده و احترام می کنند.حتی در مقابل تمثال مسیح سجده می کنند که گویا این امر در بین سایر مسیحیان رایج نیست.

گنبد این کلیسا با ارتفاع 96 متر از نظر ارتفاع سومین گنبد کلیسای ارتدوکس دنیاست. 


  

در طبقه میانی نمایشگاهی از نقاشی های مذهبی بچه ها دائر بود. 

 

 

 
یکی از نکات جالبی که در آنجا دیدیم استفاده از سبزه عید بود که نمونه ای از حفظ رسوم ایرانی بود:



نمای سامبا در شب با نورپردازیهای زیبایش بسیار دیدنی است:

اااا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد